حجاب یک واجب فطری (نقد زئوس)
حجاب ــ چه برای زن و چه برای مرد ــ از اموری است که تقریباً در تمام ملل و اقوام واجب شمرده شده است. شاید هیچ قومی نباشد که برهنه گشتن انسان در کوچه و بازار را بپذیرد. در برخی از آیین های شرقی که عضو جنسی مرد را پرستش می کنند برهنگی مجاز دانسته شده است. برخی آیین های هندی نیز این امر را جایز شمرده اند ولی در مقام عمل هیچ قومی نیست که برهنگی مطلق را بپذیرد. حتّی برخی افراد مخالف حجاب نیز حاضر نیستند لخت مادر زاد در حضور مردم حاضر شوند. بنا بر این ، اصل حجاب (پوشیدگی بدن) در همه اقوام دنیا ، بدون اینکه به آن تصریح شود واجب دانسته شده است و اختلاف آنها تنها در مقدار پوشیدگی بدن است. در این میان کسانی مثا اقوام بدوی ، تنها پوشیده بودن عورتین را کافی دانسته اند و برخی دیگر پوشیده بودن تمام بدن را تجویز نموده اند ، و مابقی انسانها ، بین این دو حدّ را به درجات مختلف اتخاذ نموده اند. در مسیحیّت نیز میزان پوشیدگی افراد لاابالی با افراد خداباور یکسان نیست. همینطور میزان پوشیدگی کشیشان و راهبه ها با افراد متدیّن معمولی در یک سطح نیست. کشیشها معمولاً لباسی پوشیده تر و درازتر می پوشند ؛ راهبه ها نیز معمولاً از لباس دراز و مقنعه استفاده می کنند. بین خود راهبها و راهبه ها هم درجات متفاوتی از پوشیدگی مشاهده می شود. به عبارت دیگر معمولاً بین غلظت حجاب افراد با میزان گرایش آنها به معنویّت مبتنی بر خداباوری ــ حتّی اگر معنویت مقبولی نباشد ــ رابطه مستقیم وجود دارد ؛ چه در مردها و چه در زنها ، و بخصوص در زنها. و سرّ این امر در آن است که حجاب و گرایش به پوشیدگی در فطرت انسان نهاده شده است لذا هر اندازه که افراد به فطرت خداجویی و خداپرستی خود نزدیکتر می شوند به همان اندازه نیز به پوشیدگی گرایش پیدا می کنند. در راهبه ها نیز گرایش به معنویت از مسیحیان عادی قویتر است لذا گرایش آنها به حجاب نیز بیشتر است.