یار پری چهره

دلا بسوز که سوز تو کارها بکند نیاز نیمه شبی دفع صد بلا بکند

دلا بسوز که سوز تو کارها بکند نیاز نیمه شبی دفع صد بلا بکند

هر آن چیزی که در عالم عیان است چو عکسی ز آفتاب آن جهان است

جهان چون زلف و خط و خال و ابروست که هر چیزی به جای خویش نیکوست

تجلی گه جمال و گه جلال است رخ و زلف آن معانی را مثال است

صفات حق تعالی لطف و قهر است رخ و زلف بتان را زان دو بهر است

ندارد عالم معنی نهایت کجا بیند مر او را لفظ غایت

پیام های کوتاه
  • ۱ خرداد ۹۴ , ۲۲:۳۴
    عباس
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۵ مطلب در خرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

تفسیر المیزان (اعراف 54): با توجه به آیات و روایات : عرش مقام تدبیر امور عالم است . عرش قبل و بعد خلقت عالم وجود دارد. ..

البرهان (طه 5): خدای متعال نسبت به همه اشیاء عالم احاطه دارد یکی نزدیکتر از دیگری نیست

دید عرفانی:  قلب مومن عرش رحمن است و قلب مومن با اشک سحر همراه است (و کان عرشه علی الماء)

تفسیر ابن عربى (اعراف): الْعَرْشِ‏ أی: عرش القلب المحمدی بالتجلی التام فیه بجمیع صفاته‏

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۹۴ ، ۲۰:۰۹
رسول شاکری
تاری از موی تو آقـا به جهـان می ارزد. السلام علیک یا صاحب الزمان
¤عیدتان مبارک¤
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۲۷
رسول شاکری

 

8- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى قَالَ قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع یَوْماً یَا حَمَّادُ تُحْسِنُ أَنْ تُصَلِّیَ قَالَ فَقُلْتُ یَا سَیِّدِی أَنَا أَحْفَظُ کِتَابَ حَرِیزٍ فِی الصَّلَاةِ فَقَالَ لَا عَلَیْکَ یَا حَمَّادُ قُمْ فَصَلِّ قَالَ فَقُمْتُ بَیْنَ یَدَیْهِ مُتَوَجِّهاً إِلَى الْقِبْلَةِ فَاسْتَفْتَحْتُ الصَّلَاةَ فَرَکَعْتُ وَ سَجَدْتُ فَقَالَ یَا حَمَّادُ لَا تُحْسِنُ أَنْ تُصَلِّیَ مَا أَقْبَحَ بِالرَّجُلِ مِنْکُمْ یَأْتِی عَلَیْهِ سِتُّونَ سَنَةً أَوْ سَبْعُونَ سَنَةً فَلَا یُقِیمُ صَلَاةً وَاحِدَةً بِحُدُودِهَا تَامَّةً قَالَ حَمَّادٌ فَأَصَابَنِی فِی نَفْسِی الذُّلُّ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَعَلِّمْنِی الصَّلَاةَ فَقَامَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مُسْتَقْبِلَ الْقِبْلَةِ مُنْتَصِباً فَأَرْسَلَ یَدَیْهِ جَمِیعاً عَلَى فَخِذَیْهِ قَدْ ضَمَّ أَصَابِعَهُ وَ قَرَّبَ بَیْنَ قَدَمَیْهِ حَتَّى کَانَ بَیْنَهُمَا قَدْرُ ثَلَاثِ أَصَابِعَ مُنْفَرِجَاتٍ وَ اسْتَقْبَلَ بِأَصَابِعِ رِجْلَیْهِ جَمِیعاً الْقِبْلَةَ لَمْ یُحَرِّفْهُمَا عَنِ الْقِبْلَةِ وَ قَالَ بِخُشُوعٍ اللَّهُ أَکْبَرُ ثُمَّ قَرَأَ الْحَمْدَ بِتَرْتِیلٍ وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ثُمَّ صَبَرَ هُنَیَّةً بِقَدْرِ مَا یَتَنَفَّسُ وَ هُوَ قَائِمٌ ثُمَّ رَفَعَ یَدَیْهِ حِیَالَ وَجْهِهِ وَ قَالَ اللَّهُ أَکْبَرُ وَ هُوَ قَائِمٌ ثُمَّ رَکَعَ وَ مَلَأَ کَفَّیْهِ مِنْ رُکْبَتَیْهِ مُنْفَرِجَاتٍ وَ رَدَّ رُکْبَتَیْهِ إِلَى خَلْفِهِ حَتَّى اسْتَوَى ظَهْرُهُ حَتَّى لَوْ صُبَّ عَلَیْهِ قَطْرَةٌ مِنْ مَاءٍ أَوْ دُهْنٍ لَمْ تَزُلْ لِاسْتِوَاءِ ظَهْرِهِ وَ مَدَّ عُنُقَهُ وَ غَمَّضَ عَیْنَیْهِ ثُمَّ سَبَّحَ ثَلَاثاً بِتَرْتِیلٍ فَقَالَ سُبْحَانَ رَبِّیَ الْعَظِیمِ وَ بِحَمْدِهِ ثُمَّ اسْتَوَى قَائِماً فَلَمَّا اسْتَمْکَنَ مِنَ الْقِیَامِ قَالَ سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ ثُمَّ کَبَّرَ وَ هُوَ قَائِمٌ وَ رَفَعَ یَدَیْهِ حِیَالَ وَجْهِهِ ثُمَّ سَجَدَ وَ بَسَطَ

کَفَّیْهِ مَضْمُومَتَیِ الْأَصَابِعِ بَیْنَ یَدَیْ رُکْبَتَیْهِ حِیَالَ وَجْهِهِ فَقَالَ- سُبْحَانَ رَبِّیَ الْأَعْلَى وَ بِحَمْدِهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ لَمْ یَضَعْ شَیْئاً مِنْ جَسَدِهِ عَلَى شَیْ‏ءٍ مِنْهُ وَ سَجَدَ عَلَى ثَمَانِیَةِ أَعْظُمٍ الْکَفَّیْنِ وَ الرُّکْبَتَیْنِ وَ أَنَامِلِ إِبْهَامَیِ الرِّجْلَیْنِ وَ الْجَبْهَةِ وَ الْأَنْفِ وَ قَالَ سَبْعَةٌ مِنْهَا فَرْضٌ یُسْجَدُ عَلَیْهَا وَ هِیَ الَّتِی ذَکَرَهَا اللَّهُ فِی کِتَابِهِ فَقَالَ‏ وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً وَ هِیَ الْجَبْهَةُ وَ الْکَفَّانِ وَ الرُّکْبَتَانِ وَ الْإِبْهَامَانِ وَ وَضْعُ الْأَنْفِ عَلَى الْأَرْضِ سُنَّةٌ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ مِنَ السُّجُودِ فَلَمَّا اسْتَوَى جَالِساً قَالَ اللَّهُ أَکْبَرُ ثُمَّ قَعَدَ عَلَى فَخِذِهِ الْأَیْسَرِ وَ قَدْ وَضَعَ ظَاهِرَ قَدَمِهِ الْأَیْمَنِ عَلَى بَطْنِ قَدَمِهِ الْأَیْسَرِ وَ قَالَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبِّی وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ ثُمَّ کَبَّرَ وَ هُوَ جَالِسٌ وَ سَجَدَ السَّجْدَةَ الثَّانِیَةَ وَ قَالَ کَمَا قَالَ فِی الْأُولَى وَ لَمْ یَضَعْ شَیْئاً مِنْ بَدَنِهِ عَلَى شَیْ‏ءٍ مِنْهُ فِی رُکُوعٍ وَ لَا سُجُودٍ وَ کَانَ مُجَّنِّحاً وَ لَمْ یَضَعْ ذِرَاعَیْهِ عَلَى الْأَرْضِ فَصَلَّى رَکْعَتَیْنِ عَلَى هَذَا وَ یَدَاهُ مَضْمُومَتَا الْأَصَابِعِ وَ هُوَ جَالِسٌ فِی التَّشَهُّدِ فَلَمَّا فَرَغَ مِنَ التَّشَهُّدِ سَلَّمَ فَقَالَ یَا حَمَّادُ هَکَذَا صَلِّ.[1]

 

 



[1] کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی (ط - الإسلامیة)، 8جلد، دار الکتب الإسلامیة - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۱۶
رسول شاکری

اى‏ حمّاد آیا نماز کردن میدانى؟

گفتم: اى سرورم من کتاب حریز را که در باره نماز نوشته است از حفظ دارم،

 آن حضرت فرمود: باکى نیست یا مهمّ نیست (که همه آن را از بر داشته باشى چون ممکن است همه آن را از حفظ بدانى امّا نماز کردن صحیح را ندانى) برخیز و نماز بخوان تا ببینم، راوى گوید: در برابر آن حضرت برخاستم و در حالى که رو به قبله داشتم تکبیرة الاحرام گفتم و آغاز نمازکردم و رکوع و سجود بجا آوردم‏

پس از اینکه آن حضرت نماز مرا ملاحظه کرد فرمود:

اى حمّاد تو نماز خواندن را نمیدانى، چقدر زشت است براى شخص که شصت یا هفتاد سال از سنّ او بگذرد و در عین حال یک نماز را با رعایت همه آداب و شرائط آن بجا نیاورده یا نتواند بجاى آورد، حمّاد گوید: از این سخن خوارى و شرمسارى بسیار بمن دست داد (یا من نزد خویش بسیار خوار و شرمنده شدم) عرض کردم: فدایت گردم حال شما نماز را بمن بیاموزید،

پس امام صادق علیه السّلام برخاست و رو بقبله ایستاد و قامت خود را راست گرفت و دستهاى خود را بطور کامل آویخت تا بر رانهایش قرار گرفت (یعنى دستها از جلو آویخته بود که دو کف دست روى رانهاى آن حضرت قرار گرفته بود، نه از پهلوها، و دو طرف، و نه روى یک دیگر چنان که معمول اکثر عامّه است) و بعد انگشتان دست را بهم چسبانید، و دو پاى خود را نزدیک بهم گذاشت، تا به اندازه سه انگشت باز میان دو پا فاصله بود، آنگاه انگشتان پاهایش را بتمامى متوجّه قبله ساخت- و پاها را از قبله به چپ و راست منحرف نکرد- و این کارها را با حال خضوع و خشوع و تضرّع انجام میداد، پس گفت: «اللَّه أکبر» و حمد را با ترتیل خواند (یعنى شمرده و با تأمّل در آشکار ساختن معانى کلمات، و رعایت مخارج و وقوف و یا بقول بعضى از علماء به آواز خوش و صوت حزین و رعایت همه آداب قراءت) و بهمین ترتیب قل هو اللَّه أحد را خواند، آنگاه در حالى که هنوز ایستاده بود به اندازه یک نفس کشیدن صبر کرد، و بعد گفت:

«اللَّه اکبر» و همچنان ایستاده بود، سپس به رکوع رفت و دستها را چنان بر زانوان‏گذاشت که گودى دو کف دست را با برجستگى زانوها پر کرد، و انگشتانش گشوده بود،

و زانوها را با فشارى که بر آن وارد مى‏ساخت به عقب میراند تا پشت آن حضرت صاف و مسطّح شد، چندان که اگر قطره‏اى آب یا روغن بر پشت آن حضرت میریختند از جاى خود حرکت نمیکرد، به خاطر صاف بودن پشت آن حضرت، و مستقیم بودن زانوان که به عقب رانده شده بود، و راست بودن گردنش، و بسته بودن چشمانش (البتّه چون آن حضرت در حال رکوع بوده راوى بنظرش رسیده که چشم آن حضرت بسته است، در حالى که ایشان به میان دو پاى خود مى‏نگریسته) سپس سه بار با ترتیل و شمرده تسبیح خداوند متعال فرموده و گفت: «سبحان ربّى العظیم و بحمده» (تسبیح مى‏گویم پروردگارم را که با عظمت است یا منزّه میدانم پروردگار با عظمت خود را از آنچه که لایق و در خور ذات و صفات و افعال او نیست، و شکر او را بجا مى‏آورم) و بعد راست ایستاد، و چون کاملا به حالت راست و صاف قرار گرفت گفت: «سمع اللَّه لمن حمده» آنگاه در حالى که ایستاده بود، دستهاى خود را تا نزدیک صورت خویش بلند فرمود و همزمان با این حرکت گفت: «اللَّه أکبر» و بعد بسجده رفت، و دستهایش را در مقابل زانوانش بر زمین گذاشت و سه بار گفت: «سبحان ربّى الأعلى و بحمده»  و سجده را چنان بجا آورد که هیچ عضوى از اعضاى خود را بر عضو دیگرى تکیه نداده بود (و همه اعضاى و اجزاء بدن آن حضرت با حالت فرو افتادن متوجّه زمین بود، همان گونه که قبلا گذشت مانند کسى که او را به دار آویخته باشند، و هیچ عضوى بر عضو دیگر تکیه نداشته باشد بلکه همه اعضاء بطرف زمین کشیده و جذب شود و این‏نشانه نهایت خشوع در سجده است)

و هنگام سجده هشت استخوان را تکیه‏گاه ساخته یا این هشت موضع را بر زمین نهاده بود: پیشانى، دو کف دست، دو کاسه زانو سر انگشتان مهین دو پا یا سرهاى دو شست پا، و بینى، هفت موضع اوّل فرض و واجب است، و بینى بر خاک نهادن سنّت است، و به این عمل که بینى را بر خاک بمالند ارغام گویند و مستحبّ است. سپس آن حضرت سر از سجده برداشت و وقتى راست نشست گفت: «اللَّه اکبر» آنگاه بر جانب چپ خود نشست به این نحو که پشت پاى راست خویش را درون پاى چپ یا کف پاى چپ قرار داد، و در این حال گفت: «أستغفر اللَّه ربّی و أتوب إلیه»  و در همان حال که نشسته بود گفت: «اللَّه اکبر» و بسجده دوّم رفت، و همان افعال و اقوالى را که در سجده اوّل معمول داشته بود مجددا بجاى آورد، و در رکوع و سجود از هیچ جزئى یا عضوى از بدنش براى تکیه دادن یا نگهداشتن عضوى دیگر کمک نگرفت (بر خلاف آنکه بعضى افراد در رکوع پهلوى خود را بر ذراع و مرفق خویش مى‏گذارند یا در سجده آرنج خود را بر ران تکیه میدهند) بلکه آرنجها و بازوان خود را از دو طرف شانه گشوده و بالاتر از زمین نگه داشته و بر زمین نگذاشته بود با حالتى همچون دو بال گشوده از هم، به این ترتیب آن حضرت دو رکعت نماز خواند، و بعد گفت: اى حمّاد این چنین نماز کن».

و هنگام نماز به این طرف و آن طرف نگاه نکن و روى نگردان و با انگشتانت و دستهایت بازى مکن و آنها را بى‏جهت حرکت مده، و آب دهان به راست و چپ خود یا به روى خود مینداز.[1]



[1] ابن بابویه، محمد بن على، ترجمه من لا یحضره الفقیه، 6جلد، نشر صدوق - تهران، چاپ: اول، 1367ش.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۱۰
رسول شاکری
اباالفضل با وفا
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۴ ، ۲۲:۳۴
رسول شاکری